بچه که بودم "پاییز" با روپوش سرمهای از راه میرسید. بزرگتر که شدم، پسر همسایه بود... سربازی که اسمم را توی کلاهش نوشته بود مادرش میگفت: گروهبان جریمهاش کرده که هفت شب کشیک بدهد. آن وقتها دوستت دارم را نمیگفتند، کشیک میدادند! #رویا_شاه_حسین_زاده